کد مطلب:27999 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

نفرین علی درباره پنهان کنندگان












862. مسند ابن حنبل - به نقل از سماك بن عبید بن ولید عبسی -:بر عبد الرحمان بن ابی لیلی وارد شدم. به من گفت كه شاهد بوده است علی علیه السلام در رُحبه گفت:«سوگند می دهم هر كس را كه شنیده و شاهد بوده است كه پیامبر خدا روز غدیر خم چه گفته، برخیزد و جز كسی كه او را دیده است، برنخیزد». پس، دوازده تن برخاستند و گفتند:ما دیدیم و شنیدیم كه دستش را گرفت و گفت:«خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار؛ یاورش را یاری ده و واگذارنده اش را وا گذار».

و همه، جز سه نفر برخاستند. علی علیه السلام هم آن سه را نفرین كرد و كارگر افتاد.[1].

863. تاریخ دمشق - به نقل از عبد الرحمان بن ابی لیلی -:امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب، در رُحبَه برای مردم، سخنرانی كرد و گفت:«به اسلام، سوگند می دهم همه آنان را كه شنیده اند پیامبر خدا روز غدیر خم، دست مرا گرفت و گفت: "ای مسلمانان! آیا من به شما از خود شما سزاوارتر نیستم؟" [ و] گفتند:چرا، ای پیامبر خدا! [ و او] گفت:"هركه من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار و یاورش را یاری ده و واگذارنده اش را وا بگذار"، برخیزند».

پس، بیش از ده تن برخاستند و گواهی دادند و برخی نیز گواهی ندادند. اینان از دنیا نرفتند، مگر آن كه مبتلا به كوری یا پیسی شدند.[2].

864. حلیة الأولیاء - به نقل از عمیرة بن سعد -:شاهد بودم كه علی علیه السلام اصحاب پیامبر خدا را بر روی منبر، سوگند داد و ابو سعید و ابو هریره و انس بن مالك هم گرد منبر بودند. علی علیه السلام بر بالای منبر بود و دوازده مرد هم گرد منبر بودند كه اینان در میانشان بودند.

علی علیه السلام گفت:«شما را به خدا سوگند می دهم! آیا شنیدید پیامبر خدا بگوید:"هركه من مولای اویم، پس علی مولای اوست"؟». همگی برخاستند و گفتند:به خدا، آری! و یك نفر برنخاست.

علی علیه السلام گفت:«چه چیزی تو را از برخاستن بازداشت؟». گفت:ای امیر مؤمنان! پیر و فراموشكار شده ام!

[ علی علیه السلام] گفت:«خدایا! اگر دروغ می گوید، بر او بلایی نیكو نازل كن». آن مرد نمرد، تا آن كه چنان پیسی و سفیدی ای در بین دو چشمش دیدیم كه عمامه (دستار) هم آن را نمی پوشاند.[3].

865. المعارف - درباره اَنَس بن مالك -:صورتش پیسی داشت. گروهی گفته اند كه علی علیه السلام از او درباره گفته پیامبر خدا:«خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار» پرسید. گفت:سالخورده شده ام و از یاد برده ام. علی علیه السلام گفت:«اگر دروغ می گویی، خدا تو را به چنان پیسی ای مبتلا كند كه عمامه (دستار) هم آن را نپوشانَد».[4].

866. الأمالی - به نقل از ابو هدبه -:دیدم اَنَس بن مالك، دستاری به سرش بسته است. علّت را پرسیدم. گفت:این، نفرین علی بن ابی طالب است.

گفتم:چگونه چنین شد؟ گفت:... در ماجرای یوم الدار[5] چون علی از من گواهی خواست و من كتمان كردم و گفتم كه فراموش كرده ام، علی دست به آسمان بلند كرد و گفت:«خدایا! چنان سپیدی ای بر انس فرو فرست كه نتواند آن را از مردم بپوشاند».

سپس دستار از سرش گشود و گفت:این، نفرین علی است. این، نفرین علی است. این، نفرین علی است.[6].

867. اُسد الغابة - به نقل از ابو اسحاق -:عدّه بی شماری، از جمله:عمرو ذو مرّ، یزید بن یثیع، سعید بن وهب و هانی بن هانی برایم نقل كرده اند كه علی علیه السلام مردم را در رحبه، سوگند داد كه چه كسی شنیده است پیامبر خدا بگوید:«هركه من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار»؟

پس، عدّه ای برخاستند و گواهی دادند كه آن را از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیده اند و گروهی هم كتمان كردند. این گروه از دنیا نرفتند، مگر آن كه كور شدند و بلایی گریبانگیرشان شد. یزید بن ودیعه و عبد الرحمان بن مدلج، از جمله آنان اند.[7].

868. رجال الكشّی - به نقل از زرّ بن حُبَیش -:علی بن ابی طالب علیه السلام از دار الحكومه بیرون آمد. یك دسته سوار با شمشیرهای از گردن آویخته و دستار بر سر، به پیشبازش آمدند و گفتند:سلام و رحمت و بركات خدا بر تو، ای امیر مؤمنان! سلام بر تو، ای مولای ما!

علی علیه السلام گفت:«از اصحاب پیامبر خدا چه كسانی در این جایند؟». پس، خالد بن زید، ابو ایّوب، خُزیمة بن ثابت (ذو الشهادتین)، قیس بن سعد بن عباده و عبد اللَّه بن بُدیل بن ورقا برخاستند و همگی گواهی دادند كه آنان شنیده اند پیامبر خدا روز غدیر خم گفته است:«هركه من مولای اویم، پس علی مولای اوست».

علی علیه السلام به انس بن مالك و براء بن عازب گفت:«چه چیزی شما را از برخاستن و گواهی دادن بازداشت، حال آن كه شما هم آنچه را این گروه شنیده اند، شنیده اید؟». سپس گفت:«خدایا! اگر این دو از روی عناد و حقگریزی، آن را كتمان می كنند، گرفتارشان كن».

پس براء بن عازب، كور شد و دو پای انس بن مالك، پیسی گرفت. پس، انس بن مالك، سوگند یاد كرد كه هیچ گاه فضیلت و منقبتی از علی بن ابی طالب علیه السلام را كتمان نكند؛ امّا بَراء بن عازب از راه خانه اش می پرسید و چون به او نشانی می دادند، می گفت:چگونه راه یابد كسی كه نفرین [ علی] به او اصابت كرده است؟![8].

869. أنساب الأشراف - به نقل از ابو وائل، شقیق بن سلمه -:علی علیه السلام بر منبر گفت:«هر كسی را كه شنیده است پیامبر خدا روز غدیر خم می گوید:"خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار"، سوگند می دهم كه برخیزد و گواهی دهد».

انس بن مالك، براء بن عازب و جریر بن عبد اللَّه در پایان منبر بودند. امام علیه السلام سخنش را تكرار كرد؛ امّا كسی پاسخش نداد. پس گفت:«خدایا! هر كس این مطلب را می دانست و گواهی نداد، او را از دنیا مبر، تا آن كه علامتی برایش قرار دهی كه بدان شناخته شود».

پس انس، پیسی گرفت و بَراء، كور شد و جریر، پس از ایمان، به جاهلیّت بازگشت و به سَراة[9] رفت و در خانه مادرش مُرد.[10].

870. المعجم الكبیر - به نقل از ابو سلمان مؤذّن، از زید بن ارقم -:علی علیه السلام مردم را [ چنین] سوگند داد:«سوگند می دهم هر كسی را كه شنیده است پیامبر خدا می گوید:"هركه من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار" كه برخیزد».

پس، دوازده بَدری برخاستند و بدان گواهی دادند و من، در میان كسانی بودم كه كتمان كردند. پس، بینایی ام [ از دست] رفت.[11].

871. الإرشاد - به نقل از ابو سلمان مؤذّن، از زید بن ارقم -:علی علیه السلام مردم را در مسجد، سوگند داد و گفت:«سوگند می دهم هركه را كه شنیده است پیامبر خدا می گوید:"هركه من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!" كه برخیزد».

پس، دوازده بدری برخاستند: شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، و بدان گواهی دادند و من، در میان كسانی بودم كه شنیده بودند و گواهی ندادند. پس، خدا بینایی ام را گرفت.

[ زید، از این كه گواهی نداده است، پشیمان بود و استغفار می كرد].[12].

872. شرح نهج البلاغة:گروهی از استادان بغدادی ما نقل كرده اند كه برخی از اصحاب و تابعیان و محدّثان، درباره علی علیه السلام دچار كژروی بودند و از او بدگویی می كردند و برخی نیز فضیلت هایش را پوشیده می داشتند و از سر دنیاخواهی و مقدّم داشتن سرای زودگذر بر آخرت، دشمنانِ او را یاری می دادند، كه از جمله آنان، انس بن مالك بود.

علی علیه السلام مردم را در حیاط دار الحكومه، یا صحن مسجد جامع كوفه سوگند داد كه «كدامتان شنیده است كه پیامبر خدا بگوید:"هركه من مولای اویم، پس علی مولای اوست"؟». دوازده تن برخاستند و بدان گواهی دادند و انس بن مالك در میان مردم بود؛ امّا برنخاست. علی علیه السلام به او گفت:«ای انس! چه چیز تو را از برخاستن و گواهی دادن بازداشت، با آن كه [ تو در غدیر خم] حاضر بودی؟». گفت:ای امیر مؤمنان! پیر و فراموشكار شده ام! گفت:«خدایا! اگر دروغ می گوید، پیسی ای بر او بیفكن كه دستار هم آن را نپوشاند».

طلحة بن عمیر می گوید:به خدا سوگند، پس از آن، سفیدی و پیسی نمایانی در میان دو چشمش دیدم.

عثمان بن مطرّف روایت می كند كه مردی در سال های آخر عمر انس بن مالك، درباره علی بن ابی طالب علیه السلام از او پرسید. پاسخ داد:من، پس از روز رُحبه سوگند یاد كرده ام كه اگر حدیثی را از من درباره علی بپرسند، كتمان نكنم. او سرآمد متّقیان در روز قیامت است. به خدا سوگند، آن را از پیامبرتان شنیدم.

ابو اسرائیل، از حكم، از ابو سلیمان مؤذّن روایت كرده است كه علی علیه السلام مردم را سوگند داد كه چه كسی شنیده پیامبر خدا بگوید:«هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست». پس، عدّه ای برایش گواهی دادند و زید بن ارقم بازنشست و گواهی نداد، در حالی كه [ شنیده بود و] می دانست. علی علیه السلام هم نفرین كرد كه بینایی اش برود. پس كور شد و پس از آن كه بینایی اش را از دست داد، این حدیث را برای مردم بازگو می كرد.[13].

873. الخصال - به نقل از جابر بن یزید جعفی، از جابر بن عبد اللَّه انصاری -:علی بن ابی طالب علیه السلام برایمان سخنرانی كرد و پس از حمد و ثنای الهی گفت:«ای مردم! در جلوی منبرتان این چهار نفر، از اصحاب محمّدصلی الله علیه وآله هستند:انس بن مالك، براء بن عازب، اشعث بن قیس كِنْدی و خالد بن یزید بجلی». سپس به اَنَس روی كرد و گفت:«ای انس! اگر شنیده ای كه پیامبر خدا می گوید:"هر كه من مولای اویم، این علی مولای اوست" و امروز به ولایتم گواهی ندهی، خداوند، تو را نمیراند، تا آن كه به پیسی و سفیدی ای مبتلایت كند كه عمامه (دستار) هم آن را نپوشانَد.

و امّا تو - ای اشعث! -، اگر شنیده ای كه پیامبر خدا می گوید:"هر كه من مولای اویم، این علی مولای اوست" و اكنون به ولایتم گواهی ندهی، پس خداوند، تا وقتی بینایی ات را نگرفته، تو را از دنیا مَبَرد!

و امّا تو - ای خالد بن یزید! -، اگر شنیده ای كه پیامبر خدا می گوید:"هر كه من مولای اویم، این علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار" و اكنون به ولایتم گواهی ندهی، خدا تو را جز به مرگِ جاهلی نمیراند!

و امّا تو - ای براء بن عازب! -، اگر شنیده ای كه پیامبر خدا می گوید:"هر كه من مولای اویم، این علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار" و امروز به ولایتم گواهی ندهی، خداوند، تو را جز در محلّ هجرتت نمیراند!».

به خدا سوگند، انس بن مالك را دیدم كه به پیسی گرفتار شده و آن را با عمامه (دستار) می پوشانَد؛ امّا پوشیده نمی شود، و اشعث بن قیس را دیدم كه بینایی اش رفته بود و می گفت:سپاس، خدای را كه نفرین علی بن ابی طالب را در كوری این دنیایم قرار داد، نه در عذاب اخروی تا معذّب باشم.

امّا خالد بن یزید، چون مُرد، خانواده اش خواستند او را در منزلش در قبری كه در آن كنده بودند، دفن كنند؛ امّا قبیله كنده با اسب و شتر آمدند و آنها را در جلوی در منزلش پی كردند و بدین سان، او به مرگ جاهلی از دنیا رفت.[14].

و امّا براء بن عازب، معاویه او را به ولایت یمن - كه از آن جا هجرت كرده بود -، گمارد[15] و او در همان جا مرد.[16].









    1. مسند ابن حنبل:964/253/1، تاریخ دمشق:8684/207/42، البدایة والنهایة:211/5.
    2. تاریخ دمشق:208/42، كنز العمّال:36417/131/13.
    3. حلیة الأولیاء:26/5، محاضرات الاُدباء:415/2.
    4. المعارف، ابن قتیبه:580، الإرشاد:351/1، شرح الأخبار:221/232/1.
    5. در تاریخ اسلام، «یوم الدار (روزِ خانه)» هم به ماجرای قتل عثمان در خانه اش اشاره دارد و هم به خانه ای كه شورای شش نفره تعیین خلیفه پس از عمر، در آن تشكیل جلسه داد و علی علیه السلام در آن جا برای اثبات ولایتش، به مناشده و احتجاج پرداخت (ر. ك:بحار الأنوار:249/33 و 159/37).
    6. الأمالی، صدوق:1012/753. نیز، ر. ك:روضة الواعظین:145.
    7. اُسد الغابة:3388/487/3.
    8. رجال الكشّی:95/246/1، الدرجات الرفیعة:453.
    9. سَراة، كوهی مشرِف بر عرفه است كه تا صنعاء كشیده شده است. (معجم البلدان:204/3)
    10. أنساب الأشراف:386/2.
    11. المعجم الكبیر:4996/175/5، و 4985/171/5، مناقب علی بن أبی طالب:33/23.
    12. الإرشاد:352/1، الخرائج والجرائح:50/208/1، كشف الغمّة:283/1.

      علّامه محمّد تقی شوشتری (م 1415 ق) در قاموس الرجال ): 529/4) می گوید: هیچ تردیدی نیست كه او عاقبت به خیر شد و به امیر مؤمنان، اعتقادی دوباره یافت و حدیث غدیر و دیگر احادیث را درباره فضیلت علی علیه السلام و خاندانش، مكرّر نقل كرد.

    13. شرح نهج البلاغة:74/4، كشف الغمّة:283/1.
    14. پی كردن شتر بر سر قبر مرده، عادتی جاهلی بوده است كه به قصد بزرگداشت مرده انجام می گرفته است و بدین وسیله از مهمانی دادن مرده در زمان حیاتش تقدیر می شده است. اسلام، این رسم جاهلی را مردود شناخت (ر. ك:سنن أبی داود:84/2، النهایة:271/3، بلوغ الارب:309/2). (م)
    15. برخی این بخش از حدیث را با تاریخ، همخوان نمی دانند (ر. ك:معجم رجال الحدیث:187/4).
    16. الخصال:44/219، الأمالی، صدوق:190/184، مناقب آل أبی طالب:279/2.